زنیت | |||
می خواهم بنویسم..از اشتیاق دیدنت ولی نمی توانم
هفت مقدس است
و اکنون یک هفته است که از اشتیاق من گذشته
سردم.... جز خشم چیزی در وجودم نیست
خشم و انتقام
نمی دانی دیشب چه شده
نمی دانم آیا این بار انتقامم را از تو بگیرم یا نه...فقط می دانم فرصتم کم است. برخلاف همیشه
کاش می توانستم خردت کنم
دلم نمی آید
چقدر از هم دوریم
تو نهایت پستی و بزدلی
و من نهایت پاکی
هنوز مرددم
ولی می خواهم مثل تو باشم....مثل تو...
....آنکه دم از خستگی تو زد
از تو پیش من بد می گفت
مرا سرزنش کرد که چرا گفتم خوبی
من حرف او را باور نکردم
تو را نمی دانم.... عزیز
هنوز خشم وجودم را می خورد
صبح یکی می گفت
جای هر فردِ نیمه پر یکی بهتر است..همیشه و هرجا
مرددم جای تو را با که ...با چه پر کنم
هنوز خسته ام
کارم تمامی ندارد....
این دو روز مثل برق گذشت.. مثل باد....زودتر از همیشه دلم برایت تنگ شده
دارم مثل اعتیاد ترکت می کنم
درد می کشم
اما فریاد را می خورم
فقط می نویسم می نویسم تا خالی شوم
..تا دیگر حرفهایم را به تو نزنم
تا بازیچه ی تو نباشم.. تا تو راحت باشی
همه چیز به خاطر تو بود.. اما بود این بار نوبت من است، کاش مثل تو احمق بودم...تا مثل تو بودم.
فرح
جمعه ( هنوز نمی دونم امروز چندمه پس می نویسم : دور روز بعد )
94337:کل بازدید |
|
54:بازدید امروز |
|
80:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
فرحناز
I LOVE music. It makes me fresh ang afresh, and new and new. I love playing guitar n I love swimming,skating, walking, basketbal,bicycle riding,....n NE thing with speed can be an enthusiast ,in my opinion;)l. I can love more :d ie. purfume can be the smell of life, 4 me;) | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
زنیت[20] . | |
بایگانی | |
مقدمه آرشیو 2 دلتنگی های همیشگی خاطره | |
اشتراک | |